سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کلاس هشتم۱

ببر

ببر مازندران

ببر مازندران (ببر هیرکانی)
Panthera tigris virgata.jpg
ببر ایرانی


محدوده پراکندگی

ببرِ مازندران (ببرِ هیرکانی، ببرِ کاسپین یا تورانی) (Panthra tigris virgata) (به مازندرانیسِرخِ شیر یا مازرونِ ببر) یکی از زیرگونه‌های ببر بود که در ناحیه گسترده‌ای از غرب چین تا سواحل دریای سیاه شامل آسیای میانه، قفقاز و شمال ایران زندگی می‌کرد و حدود نیم قرن پیش در ایرانمنقرض شد.[1]

ببر هیرکانی در دوران حیات خود در کنار ببر سیبری و ببر بنگال از بزرگترین گربه‌سانان دنیا بودند..

 مشخصات[ویرایش]

این ببرها به‌طور کلی کوچکتر و سبک‌تر از ببر سیبری بودند و بزرگتر از بقیه انواع ببر بودند. در ترکستان ببرهای نر به طول بیش از دو متر می‌رسیدند و یک مورد با طول 270 سانتیمتر هم گزارش شده‌است. ماده‌ها کوچکتر بوده و معمولاً بین 160 تا 180 سانتیمتر طول داشتند. حداکثر وزن این زیرگونه ببر به 240 کیلو می‌رسید.

رنگ پشت زرد متمایل به نارنجی و زیر بدن سفید بود و نوارهای قهوه‌ای باریکی در تمام سطح بدن دیده می‌شد. پشت گوش‌ها سیاه با لکه سفیدی در وسط آن بود. ببر خزر شباهت زیادی به ببر بنگال داشت ولی نوارهای بدنش به پهنی آن نبود و رنگ پهلوها نیز قهوه‌ای‌تر بود. موهای بدنش در فصل زمستان رشد زیادی داشت و موهای صورتش مانند ببر سوماترا بلند بود. ببرها برخلاف اغلب گربه سانان به آب‌تنی علاقه زیادی دارند و ساعات گرم روز را در آب می‌گذراند. او قادر است ده‌ها کیلومتر در آب شنا کند.

 شباهت ژنتیکی به ببر سیبری[ویرایش]

ببر سیبری نزدیکترین نوع ببر به ببر مازندران است. گروهی از محققان در مطالعه‌ای که در سال 2009 انتشار یافت با مشاهده تفاوت ژنتیکی اندک میان این دو نوع ببر پیشنهاد داده‌اند که این دو را بایستی یک زیرگونه محسوب کرد. بر اساس این مطالعه جدِ مشترک این دو نوع ببر در زمانی کمتر از ده هزار سال پیش از شرق چین از طریق مسیر گانسو-جاده ابریشم وارد آسیای میانه شده و سپس گروهی که به ببر سیبری تبدیل شدند، به سوی شرق دور روسیه حرکت کرده‌اند. در حالی که در گذشته آن‌ها در سرزمینی که از آناتولی تا شرق سیبری ادامه یافت زندگی می‌کردند و محل زندگی آن‌ها متصل به یکدیگر بود اما فعالیت‌های انسانی به مرور باعث جدایی محل زندگی ببرهای هیرکانی و سیبری از یکدیگر شده‌است.[2]

 انقراض[ویرایش]

 انقراض در ایران[ویرایش]


یکی از پوستهای یافت شده در دهه چهل خورشیدی که در موزه دارآباد نگهداری می‌شود

واپسین ببرهای ایران در استان گلستان امروزی دیده شدند. آخرین ببر در ایران در سال 1332 در منطقه‌ای که اکنون پارک ملی گلستان نامیده می‌شود شکار شد و یک گزارش قابل اعتماد از مشاهده ببر در سال 1338 در همین منطقه نیز وجود دارد. در اوایل دهه 1350 سازمان حفاظت محیط زیست یک تحقیق چند ساله را برای جستجوی ببر در جنگل‌های شمال ایران انجام داد. اما محققان در این مدت نتوانستند هیچ مدرکی در مورد وجود ببر پیدا کنند و انقراض آن را قطعی اعلام کردند.[3]

در سال 1337 ببر تحت حفاظت قانونی قرار گرفت و جریمه سنگینی برای شکار آن وضع شد. اما دلیل انقراض ببر (و همین‌طور شیر ایرانی) شکار و کشتار نبود بلکه زیستگاه‌های مناسب برای زندگی ببر از بین رفته بودند. ببر در جنگل‌های کم‌ارتفاع و نیزارهای وسیع نزدیک به سواحل دریای کاسپین زندگی می‌کرد اما در آن زمان تقریباً تمام جنگل‌های کم‌ارتفاع برای کشاورزی ریشه‌کن شده بود و بخش‌های بزرگی از تالاب‌ها نیز خشک شده یا به مزارع برنج و پنبه تبدیل شده بودند. باید توجه داشت که ببر نمی‌تواند گرما را تحمل کند و نیاز به زیستگاه‌های پرآب دارد تا در تابستان خنک شود.[3]

در دهه 1330 هنوز جنگل‌های کوهستانی وسیعی در مازندران وجود داشت اما زیستگاه ببر در این نوع جنگل‌ها نبود. ببرها فرزندان خود را در نیزارهای حاشیه رودخانه‌ها و تالابها مخفی می‌کردند تا از دید انسان‌ها و درندگان دیگر پنهان بمانند که با تبدیل به شالیزار و توسعه شهرها از دسترسی ببرها خارج می‌شدند و زیستگاه ایده‌آل آن‌ها جنگلهای انبوه ساحلی بود که با توسعه روستاها و شهرها از بین رفته بودند. ببرها همچنین قلمروهای بسیار وسیع برای خود تعیین کرده و مثل همه گربه‌سانان قلمروطلب هستند و برای حفظ آن با ببرهای دیگر می‌جنگند. محدود شدن این مناطق نبردهای ببرها برای حفظ قلمرو را تشدید کرده و ببرهای ضعیفتر را وادار می‌کرد تا به مناطق نزدیک به سکونتگاه‌های انسانی بروند که این باعث حمله آن‌ها به دام (و احیاناً انسان) و تعارض آن‌ها با انسان‌ها می‌شد. ببرها نمی‌توانستند در جنگل‌های کوهستانی ادامه حیات دهند. شکار کردن در این مناطق برای آن‌ها دشوار بود و برای محافظت از توله‌هایشان به مشکل برخورده و بچه‌هایشان خوراکخرس و پلنگ می‌شد. پیدا کردن آب هم در این مناطق دشوار بود چون چشمه‌های کوهستانی عموماً در نزدیکی روستاها قرار گرفته و محل رجوع دام‌ها هستند. جدا شدن جمعیتهای ببرها از یکدیگر و کاهش جمعیت آن‌ها جفت‌یابی را نیز برای آن‌ها دشوار می‌کرد. آن‌ها مجبور می‌شدند برای یافتن جفت مسافتهای طولانی را طی کنند و از محل حضور انسان‌ها بگذرند. پیدا نکردن جفت باعث می‌شد برخی ببرها از چرخه باروری خارج شوند و جفتگیری خواهر و برادرها در چند نسل پیاپی باعث شیوع بیماری‌های ژنتیکی در آن‌ها می‌شد.[4]

پی جاسلین در مقاله «ببر» در ایرانیکا می‌نویسد: «اینکه چرا ببر نتوانست در جنگلهای کوهستانی خزری باقی بماند را فقط می‌توان با حدس و گمان توضیح داد. شاید در گذشته جمعیت اضافی آن‌ها از جنگل‌های ساحلی مجاور خزر به کوهستان‌ها می‌رفتند چون طعمه اصلی آن‌ها یعنی گراز در کوه‌ها فراوان است. اما در آنجا پلنگ هم فراوان بود که در آن نقاط شکارچی موثرتری از ببر بود. ترکیب این موضوع با از بین رفتن جمعیتهای ببر در مناطق ساحلی و تا حدی شکار مستقیم و سم‌گذاری جمعیتهای ببر را در مناطق کوهستانی تا حدی کاهش داد که دیگر توان بقا نداشته باشند.»[5]

در قفقاز آخرین شکار ببر در سال 1922 در نزدیکی تفلیس اتفاق افتاد. در ترکمنستان آخرین ببر در سال 1954 دره رود سومبار در کوه‌های کپه داغ شکار شد. در قزاقستان هم آخرین شکار ببر در سال 1948 در سواحل دریاچه بالخاش اتفاق افتاد. در ازبکستان هم دلتای آمودریا در ساحل دریاچه آرال آخرین پناهگاه این جانور بود. به‌طور کلی نسل ببر کاسپین تا دهه 1970 در تمامی مناطق به کلی منقرض شده بود هرچند پس از آن گزارش‌های مکرری از مشاهده این جانور و حتی شکار آن در کشورهای مختلف منطقه اعلام شده اما هیچ مدرکی در این مورد به دست نیامده است.[نیازمند منبع]

از ببر کاسپین تنها یک نقاشی رنگی و چند عکس و چند پوست به جا مانده‌است. عکس‌ها و پوست‌ها نشان می‌دهند که رنگ ببر کاسپین از ببر بنگال روشن‌تر، و تااندازه‌ای نارنجی مایل به قرمز و نوارهای عرضی آن باریک‌تر و منظم‌تر و به تعداد بیشتر بوده‌است. موهای بدن ببر کاسپین بلندتر و پُرپُشت تر از ببر بنگال و کوتاه‌تر از ببر سیبری و جثه آن بزرگ‌تر از ببر بنگال و کوچک‌تر از ببر سیبری بوده‌است.

گراز و انواع گوزن (در ایران مرال و در حد کمتری شوکا) شکارهای اصلی ببر هیرکانی بوده‌اند. ضمن اینکه به عنوان شکارچی رأس هرم غذایی توانایی شکار بسیاری از حیوانات را داشته و حتی از شکارچیان کوچکتری مثل شغال و گربه جنگلی و حشراتی چون ملخ هم تغذیه می‌کرد. در فصل زمستان سگ‌ها و دام‌هایی که از گله دور می‌شدند نیز گاهی شکار ببر می‌شدند.

ببر کاسپین بسیار نزدیک به ببر سیبری بوده و این دو تیره، تنها حدود ده هزار سال است که از هم جدا شده‌اند. بررسی دی‌ان‌ای بقایای یافته شده از ببر کاسپین و مقایسه آن با ببر سیبری، نشان می‌دهد این دو تیره تنها در یک نوکلئوتید تفاوت دارند و هر دو از یک زیرگونه بوده‌اند.[6]

 طرح‌های پیشنهادی احیا[ویرایش]

مطالعات جدید که از خویشاوندی نزدیک ببرهای سیبری و هیرکانی حکایت دارند موجب شده که بحث‌هایی در مورد احیای نسل این جانور در آسیای میانه مطرح شود. مطالعه‌ای در مورد امکان احیای این جانور در دلتای آمودریا در ازبکستان که در سال 2009 منتشر شده نشان می‌دهد که برای ایجاد یک جمعیت پایدار ببر به حدود 100 ببر نیاز است که منطقه‌ای یکپارچه به وسعت حداقل 5 هزار کیلومتر مربع با جمعیت غنی از شکار را می‌طلبد. اما چنین زیستگاهی در حال حاضر وجود ندارد و فراهم‌آیی آن هم دست‌کم در کوتاه مدت امکان‌پذیر نیست. همچنین در این تحقیق منطقه اطراف دریاچه بالخاش در قزاقستان به عنوان گزینه دیگری برای بررسی اجرای این طرح پیشنهاد شده‌است.[7]


تصویر رنگی شده از یک نمونه? در اسارت، باغ‌وحش برلین، 1899 میلادی

سازمان حفاظت محیط زیست در 30 فروردین 1389 اعلام کرد که ایران و روسیه، دو قلاده ببر سیبری را با دو قلاده پلنگ ایرانی مبادله می‌کنند و قرار است طرح احیای ببر کاسپین به مدت پنج سال بر عهده? روس‌ها باشد. در واکنش به این ادعا، جانورشناسان بسیاری احیای نسل ببر هیرکانی را غیرممکن اعلام کردند و معتقد بودند که زیستگاه مناسب ببر سیبری نه در مازندران و نه در گلستان وجود ندارد.[8]

آنها همچنین مبادله پلنگ ایرانی و ببر سیبری را مرتبط با فعالیت‌های زیست‌محیطی ندانسته و تنها یک عمل تبلیغاتی و دیپلماتیک دانستند. ایران هیچ‌وقت ببر سیبری نداشته و ببر کاسپین، بومی ایران است که منقرض شده‌است.[9]